اصطلاحات انگلیسی جذاب آشپزی
آشپزی یک فعالیت جهانی است که مردم را به هم نزدیک میکند و مرزهای فرهنگی و زبانی را درنوردیده است. با این حال، اصطلاحاتی که در آشپزی به کار میروند میتوانند بسیار خاص و گاهی گیجکننده باشند، به خصوص اگر انگلیسی زبان اول شما نباشد.
در این مقاله، اصطلاحات رایج آشپزی به انگلیسی، معانی آنها و مثالهایی با ترجمه را بررسی خواهیم کرد تا به شما در درک دستورات آشپزی و تهیه غذا کمک کنیم.
فهرست مطلب:
1. Bake
معنی: پختن غذا در فر با استفاده از حرارت خشک.
- انگلیسی: “Bake the cake at 350 degrees Fahrenheit for 30 minutes.”
- فارسی: “کیک را در دمای 350 درجه فارنهایت به مدت 30 دقیقه بپزید.”
2. Boil
معنی: پختن غذا با استفاده از آب جوش.
- انگلیسی: “Boil the potatoes until they are soft.”
- فارسی: “سیبزمینیها را بجوشانید تا نرم شوند.”
3. Simmer
معنی: پختن غذا در آب گرم با حرارت کم، بدون جوشیدن کامل.
- انگلیسی: “Simmer the soup for 20 minutes.”
- فارسی: “سوپ را به مدت 20 دقیقه با حرارت کم بجوشانید.”
4. Chop
معنی: خرد کردن غذا به قطعات کوچک با چاقو.
- انگلیسی: “Chop the onions finely.”
- فارسی: “پیازها را ریز خرد کنید.”
5. Dice
معنی: خرد کردن غذا به قطعات کوچک و مکعبی.
- انگلیسی: “Dice the tomatoes for the salad.”
- فارسی: “گوجهفرنگیها را برای سالاد به صورت مکعبی خرد کنید.”
6. Sauté
معنی: سرخ کردن غذا در مقدار کمی روغن با حرارت متوسط تا زیاد.
- انگلیسی: “Sauté the mushrooms in olive oil.”
- فارسی: “قارچها را در روغن زیتون سرخ کنید.”
7. Grate
معنی: رنده کردن غذا به تکههای ریز با استفاده از رنده.
- انگلیسی: “Grate the cheese for the pasta.”
- فارسی: “پنیر را برای پاستا رنده کنید.”
8. Marinate
معنی: خواباندن غذا در مخلوطی از ادویهها و مایعات برای افزودن طعم.
- انگلیسی: “Marinate the chicken in lemon juice and herbs.”
- فارسی: “مرغ را در آب لیمو و گیاهان دارویی بخوابانید.”
9. Whisk
معنی: هم زدن مواد با استفاده از همزن برای ترکیب یا هوا دادن به آنها.
- انگلیسی: “Whisk the eggs until they are fluffy.”
- فارسی: “تخممرغها را آنقدر هم بزنید تا پف کنند.”
10. Knead
معنی: ورز دادن خمیر با دست برای یکدست شدن.
- انگلیسی: “Knead the dough for 10 minutes.”
- فارسی: “خمیر را به مدت 10 دقیقه ورز دهید.”
11. Steam
معنی: پختن غذا با بخار آب جوش.
- انگلیسی: “Steam the vegetables until they are tender.”
- فارسی: “سبزیجات را بخارپز کنید تا نرم شوند.”
12. Blend
معنی: مخلوط کردن مواد با استفاده از مخلوطکن.
- انگلیسی: “Blend the fruits to make a smoothie.”
- فارسی: “میوهها را مخلوط کنید تا یک اسموتی درست شود.”
13. Grill
معنی: پختن غذا روی آتش یا زغال.
- انگلیسی: “Grill the steaks for 5 minutes on each side.”
- فارسی: “استیکها را به مدت 5 دقیقه از هر طرف روی آتش کباب کنید.”
14. Roast
معنی: پختن غذا در فر با حرارت بالا، معمولاً بدون پوشش.
- انگلیسی: “Roast the chicken at 400 degrees Fahrenheit.”
- فارسی: “مرغ را در دمای 400 درجه فارنهایت بپزید.”
15. Peel
معنی: پوست کندن میوهها یا سبزیجات.
- انگلیسی: “Peel the apples before slicing them.”
- فارسی: “سیبها را قبل از برش دادن پوست بکنید.”
16. Season
معنی: افزودن نمک، فلفل و ادویهها به غذا برای طعم دادن.
- انگلیسی: “Season the soup with salt and pepper.”
- فارسی: “سوپ را با نمک و فلفل مزهدار کنید.”
17. Stir
معنی: هم زدن مواد در قابلمه یا تابه برای ترکیب شدن.
- انگلیسی: “Stir the sauce occasionally to prevent it from sticking.”
- فارسی: “سس را گهگاهی هم بزنید تا نچسبد.”
18. Baste
معنی: ریختن مایعات روی غذا در حین پختن برای حفظ رطوبت.
- انگلیسی: “Baste the turkey with its own juices.”
- فارسی: “بوقلمون را با آب خودش مزهدار کنید.”
19. Fold
معنی: ترکیب کردن مواد به آرامی به طوری که هوا در آنها حفظ شود.
- انگلیسی: “Fold the whipped cream into the batter.”
- فارسی: “خامه زدهشده را به آرامی در خمیر مخلوط کنید.”
20. Broil
معنی: پختن غذا با حرارت شدید از بالا.
- انگلیسی: “Broil the fish for 5 minutes.”
- فارسی: “ماهی را به مدت 5 دقیقه با حرارت از بالا بپزید.”
آشنایی با اصطلاحات آشپزی به زبان انگلیسی میتواند به شما کمک کند تا به راحتی دستورات آشپزی را درک کنید و غذاهای خوشمزهتری تهیه کنید.