اصطلاحات

اصطلاحات انگلیسی درباره تعمیرات

تعمیرات بخشی از زندگی روزمره ما هستند و آشنایی با اصطلاحات انگلیسی مربوط به تعمیرات می‌تواند بسیار مفید باشد. در این مقاله، به معرفی تعدادی از این اصطلاحات می‌پردازیم و برای هرکدام یک مثال همراه با ترجمه فارسی ارائه می‌دهیم.

1. Repair

معنی: تعمیر کردن
مثال: The technician repaired the broken washing machine.
ترجمه: تکنسین ماشین لباسشویی خراب را تعمیر کرد.


2. Fix

معنی: تعمیر کردن، رفع کردن
مثال: Can you fix the leaky faucet in the kitchen?
ترجمه: می‌توانی شیر آب نشتی‌دار در آشپزخانه را تعمیر کنی؟


3. Maintenance

معنی: نگهداری، تعمیر و نگهداری
مثال: Regular maintenance of your car will extend its lifespan.
ترجمه: نگهداری منظم از خودروی شما عمر آن را افزایش می‌دهد.


4. Service

معنی: سرویس کردن، تعمیر و نگهداری
مثال: It’s time to service the air conditioner before summer starts.
ترجمه: وقت آن رسیده که قبل از شروع تابستان کولر را سرویس کنیم.


5. Inspection

معنی: بازرسی، بازبینی
مثال: The building underwent a thorough inspection before the sale.
ترجمه: ساختمان قبل از فروش تحت یک بازرسی کامل قرار گرفت.


6. Replace

معنی: جایگزین کردن، تعویض کردن
مثال: We need to replace the old batteries with new ones.
ترجمه: ما نیاز داریم که باتری‌های قدیمی را با باتری‌های جدید جایگزین کنیم.


7. Upgrade

معنی: ارتقاء دادن، بهبود بخشیدن
مثال: They decided to upgrade their computer system to improve efficiency.
ترجمه: آن‌ها تصمیم گرفتند سیستم کامپیوتری خود را برای افزایش کارایی ارتقاء دهند.


8. Overhaul

معنی: بازبینی کامل، تعمیر اساسی
مثال: The engine requires a complete overhaul to run properly.
ترجمه: موتور نیاز به بازبینی کامل دارد تا به درستی کار کند.

لغات انگلیسی درباره Fix

9. Troubleshoot

معنی: عیب‌یابی کردن
مثال: The IT department is troubleshooting the network issues.
ترجمه: بخش فناوری اطلاعات در حال عیب‌یابی مشکلات شبکه است.


10. Patch

معنی: وصله کردن، تعمیر جزئی
مثال: We need to patch the hole in the roof before it rains.
ترجمه: ما باید قبل از بارش باران سوراخ روی سقف را وصله کنیم.


11. Recondition

معنی: بازسازی کردن، ترمیم کردن
مثال: The company reconditions old machinery and sells it at a lower price.
ترجمه: شرکت ماشین‌آلات قدیمی را بازسازی می‌کند و با قیمت پایین‌تر می‌فروشد.


12. Refurbish

معنی: نوسازی کردن، بازسازی کردن
مثال: They refurbished the old house and made it look brand new.
ترجمه: آن‌ها خانه قدیمی را بازسازی کردند و آن را مثل یک خانه نو کردند.


13. Adjust

معنی: تنظیم کردن
مثال: You need to adjust the brakes to ensure they work properly.
ترجمه: شما نیاز دارید که ترمزها را تنظیم کنید تا از عملکرد صحیح آن‌ها مطمئن شوید.


14. Calibrate

معنی: کالیبره کردن، تنظیم دقیق
مثال: The technician calibrated the scales to ensure accurate readings.
ترجمه: تکنسین ترازوها را کالیبره کرد تا از دقت اندازه‌گیری‌ها اطمینان حاصل کند.


15. Diagnose

معنی: تشخیص دادن
مثال: The mechanic diagnosed the issue with the car’s engine.
ترجمه: مکانیک مشکل موتور ماشین را تشخیص داد.


16. Tune-up

معنی: تنظیم کردن، سرویس کامل
مثال: It’s recommended to get a tune-up for your car every 30,000 miles.
ترجمه: توصیه می‌شود هر 30,000 مایل یک بار سرویس کامل برای خودروی خود انجام دهید.

واژگان انگلیسی برای بازسازی

17. Retighten

معنی: مجدداً محکم کردن
مثال: You should retighten the screws to ensure the shelf is secure.
ترجمه: شما باید پیچ‌ها را مجدداً محکم کنید تا از امنیت قفسه مطمئن شوید.


18. Align

معنی: هم‌راستا کردن، تنظیم کردن
مثال: The wheels need to be aligned to prevent uneven tire wear.
ترجمه: چرخ‌ها نیاز به تنظیم دارند تا از سایش نابرابر تایرها جلوگیری شود.


19. Lubricate

معنی: روانکاری کردن
مثال: Make sure to lubricate the door hinges to prevent squeaking.
ترجمه: مطمئن شوید که لولاهای درب را روانکاری کنید تا از صدای جیرجیر جلوگیری شود.


20. Tighten

معنی: محکم کردن
مثال: You need to tighten the bolts to ensure the structure is stable.
ترجمه: شما باید پیچ‌ها را محکم کنید تا از ثبات سازه مطمئن شوید.


21. De-clog

معنی: رفع گرفتگی کردن
مثال: The plumber de-clogged the drain in the kitchen sink.
ترجمه: لوله‌کش گرفتگی لوله‌ی سینک آشپزخانه را برطرف کرد.


22. Refill

معنی: پر کردن مجدد
مثال: We need to refill the ink in the printer.
ترجمه: ما نیاز داریم که جوهر چاپگر را مجدداً پر کنیم.


23. Rewire

معنی: سیم‌کشی مجدد کردن
مثال: The electrician rewired the entire house to meet the new safety standards.
ترجمه: برق‌کار کل خانه را برای تطابق با استانداردهای جدید ایمنی مجدداً سیم‌کشی کرد.


24. Renew

معنی: تجدید کردن، بازسازی کردن
مثال: They decided to renew the old fence in the backyard.
ترجمه: آن‌ها تصمیم گرفتند که نرده‌ی قدیمی در حیاط پشتی را تجدید کنند.


با استفاده از این اصطلاحات، شما می‌توانید به راحتی در مکالمات روزمره یا هنگام انجام تعمیرات مختلف، از زبان انگلیسی استفاده کنید و با افراد دیگر به خوبی ارتباط برقرار کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا