اصطلاحات انگلیسی مربوط به رانندگی
درک اصطلاحات مربوط به رانندگی به زبان انگلیسی میتواند برای مسافران، مهاجران و افرادی که قصد دارند به کشورهای انگلیسیزبان سفر کنند، بسیار مفید باشد.
در این مقاله به بررسی تعدادی از مهمترین اصطلاحات رانندگی به انگلیسی میپردازیم و هر کدام را با مثال توضیح میدهیم.
فهرست مطلب:
1. License
معنی: گواهینامه رانندگی
He finally got his driver’s license after passing the test.
او بالاخره پس از قبولی در آزمون، گواهینامه رانندگی خود را گرفت.
2. Speed Limit
معنی: حداکثر سرعت مجاز
The speed limit on this highway is 70 miles per hour.
حداکثر سرعت مجاز در این بزرگراه 70 مایل در ساعت است.
3. Traffic Light
معنی: چراغ راهنمایی
You must stop when the traffic light turns red.
وقتی چراغ راهنمایی قرمز میشود باید توقف کنید.
4. Pedestrian Crossing
معنی: گذرگاه عابر پیاده
Always yield to pedestrians at a pedestrian crossing.
همیشه در گذرگاه عابر پیاده به عابران حق تقدم بدهید.
5. Roundabout
معنی: میدان (تقاطع چرخشی)
Take the second exit at the roundabout.
از دومین خروجی میدان خارج شوید.
6. Parking Lot
معنی: پارکینگ
We found a space in the parking lot next to the supermarket.
ما یک جای پارک در پارکینگ کنار سوپرمارکت پیدا کردیم.
7. Turn Signal
معنی: راهنما (چپ یا راست)
Don’t forget to use your turn signal before changing lanes.
قبل از تغییر لاین، فراموش نکنید که از راهنما استفاده کنید.
8. Blind Spot
معنی: نقطه کور
Check your blind spot before merging onto the highway.
قبل از ورود به بزرگراه، نقطه کور خود را بررسی کنید.
9. Rearview Mirror
معنی: آینه عقب
Adjust your rearview mirror before you start driving.
قبل از شروع به رانندگی، آینه عقب خود را تنظیم کنید.
10. Emergency Brake
معنی: ترمز اضطراری
Use the emergency brake if your regular brakes fail.
اگر ترمزهای عادی کار نکردند از ترمز اضطراری استفاده کنید.
11. Fuel Gauge
معنی: نشانگر سوخت
The fuel gauge indicates that we need to refuel soon.
نشانگر سوخت نشان میدهد که به زودی باید سوختگیری کنیم.
12. Accelerator
معنی: پدال گاز
Press the accelerator gently to increase speed.
برای افزایش سرعت به آرامی پدال گاز را فشار دهید.
13. Brake Pedal
معنی: پدال ترمز
Step on the brake pedal to slow down.
برای کاهش سرعت، پدال ترمز را فشار دهید.
14. Clutch
معنی: کلاچ
Press the clutch before changing gears.
قبل از تغییر دنده، کلاچ را فشار دهید.
15. Dashboard
معنی: داشبورد
The dashboard displays important information like speed and fuel level.
داشبورد اطلاعات مهمی مانند سرعت و سطح سوخت را نمایش میدهد.
16. Ignition
معنی: استارت
Turn the key in the ignition to start the car.
برای روشن کردن ماشین، کلید را در استارت بچرخانید.
17. Horn
معنی: بوق
Use the horn to alert other drivers of your presence.
از بوق برای هشدار به رانندگان دیگر استفاده کنید.
18. Windshield Wipers
معنی: برف پاککن
Turn on the windshield wipers when it starts to rain.
وقتی باران شروع شد، برف پاککنها را روشن کنید.
19. Tire Pressure
معنی: فشار باد تایر
Check the tire pressure regularly to ensure safe driving.
فشار باد تایرها را به طور منظم بررسی کنید تا رانندگی ایمنی داشته باشید.
20. Overtake
معنی: سبقت گرفتن
Make sure the road is clear before you overtake the vehicle in front of you.
قبل از سبقت گرفتن از وسیله نقلیه جلو، مطمئن شوید که جاده خالی است.
21. Road Signs
معنی: علائم جادهای
Pay attention to road signs to navigate safely.
به علائم جادهای توجه کنید تا به طور ایمن حرکت کنید.
22. Traffic Jam
معنی: ترافیک سنگین
We were stuck in a traffic jam for over an hour.
ما بیش از یک ساعت در ترافیک سنگین گیر کرده بودیم.
23. Intersection
معنی: تقاطع
Be cautious when approaching an intersection.
هنگام نزدیک شدن به تقاطع، احتیاط کنید.
24. Yield
معنی: حق تقدم دادن
Yield to oncoming traffic when making a left turn.
هنگام پیچیدن به چپ، به ترافیک روبهرو حق تقدم بدهید.
25. Highway
معنی: بزرگراه
We took the highway to get to the city faster.
برای رسیدن سریعتر به شهر از بزرگراه استفاده کردیم.
یادگیری اصطلاحات انگلیسی مربوط به رانندگی نه تنها برای موفقیت در آزمونهای رانندگی در کشورهای انگلیسیزبان مفید است بلکه به برقراری ارتباط موثرتر و ایمنتر در جادهها کمک میکند.
امیدواریم این مقاله برای شما مفید واقع شده باشد و بتوانید با استفاده از این اصطلاحات تجربه رانندگی بهتری داشته باشید.